کد مطلب:216885 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:276

ابراهیم و سیر شبانه به کوفه
ابراهیم جمال برای رفع نیاز مادی خود نزد علی بن یقطین رفت، ولی به او اجازه ورود ندادند. علی بن یقطین همان سال به حج مشرفت شد، سپس به مدینه رفت و از امام كاظم علیه السلام اجازه ورود خواست.

حضرت به وی اجازه ندادند. روز دوم حضرت را دید، علت بی مهری امام علیه السلام را جویا شد، حضرت فرمود: چرا برادرت ابراهیم جمال را راه



[ صفحه 147]



ندادی خداوند تلاش تو را نمی پذیرد، مگر آن كه او را راضی كنی.

عرض كرد: من در مدینه هستم، او در كوفه. امام علیه السلام فرمود: چون شب فرارسید؛ بدون این كه اطرافیان تو متوجه شوند، به بقیع برو، در آنجا شتری آماده است، بدان سوار شو، او به سرعت تو را به كوفه می رساند و برمی گرداند. علی بن یقطین همان شب به منزل ابراهیم جمال رفت. ابراهیم گفت: ای وزیر! اینجا برای چه آمده ای؟

علی بن یقطین گفت: من خدمت امام كاظم علیه السلام رفتم، حضرت از پذیرفتن من خودداری كرد، مگر آن كه تو از من راضی شوی و راهش آن است كه قدم به گونه ی من بگذاری. ابراهیم امتناع ورزید تا این كه او را سوگند داد و او امتثال كرد: سپس خدمت امام علیه السلام رسید و حضرت او را پذیرفت. [1] .


[1] بحار، ج 48، ص 85.